از دیدارهای که در روز سوم فروردین حال هوای دیگر داشت ………………….
دیدار با جانباز قطع نخاعی دلاور عزیزمان محمدعلی(حنیف) احمدی از ستارگان جوشقان ساوه
از دیدارهای که در روز سوم فروردین حال هوای دیگر داشت ………………….
دیدار با جانباز قطع نخاعی دلاور عزیزمان محمدعلی(حنیف) احمدی از ستارگان جوشقان ساوه
شب چشم هایت را ببند، روز هم چشم هایت راببند
دنیا چیزی برای خیره شدن ندارد
حتی گاهی اوقات تهی از خالی و خالی از تهی میشود
اصلا قلم میخواهی چکار
با قلم چه کردیم ؟
همان بهتر که آشوب نکنی ،به خیر چون تویی امید نیست
نه … این ناامیدی نیست
اعتقاد به اینکه چشم های زیبایت باارزش تر از دنیاست خود امید است.
گوش کن،…شایدکسی در میزند
گاهی کسی درخانه را میکوبد،حواست باشد بی معرفتی نکنی وپشت درنگهش داری!شاید خودت،شایدخداباشد که برای بازیافت لطافت روحت باران را آورده است،ب هرحال مهمان حبیب خداست!
کجا هستند مردمی که به اسلام دعوت شده و پذیرفتند ، قرآن را تلاوت کردند و معانی آن را شناختند.
به سوی جهاد بر انگیخته شده چونان شتری که به سوی بچه ی خود روی می آورد.
شیفته جهاد گردیدند.
شمشیر ها از نیام بر آوردند ، و گرداگرد زمین را گروه گروه، صف به صف، احاطه کردند.
هیچ گاه از زنده ماندن کسی در میدان جنگ شادمان نبودند .
در مرگ شهیدان نیازی به تسلیت نداشتند.
با گریه های طولانی از ترس خدا، چشم هایشان فرورفته و از روزه داری فراوان شکم هایشان لاغر و به پشت چسبیده بود .
لب هایشان از فراوانی دعا خشکْ و رنگ صورت هاشان از شب زنده داری ها زرد و بر چهره هایشان غبار خشوع و فروتنی نشسته بود.
آنان برادران من هستند.
برماست که تشنه ی ملاقاتشان باشیم و از اندوه فراقشان انگشت حسرت به دندان بگیریم …
مولا علی علیه السلام / نهج البلاغه / فرازی از خطبه ۱۲۱