چگونه ذکر خداوند را بگوییم/ مراتب «ذکر» از نظر مرحوم نخودکی

 

چگونه ذکر خداوند را بگوییم/ مراتب «ذکر» از نظر مرحوم نخودکی

شخصی از رسول خدا(ص) پرسید طریق ذکر خداوند کدام است؟‌ فرمود: «نسیان‌النفس» یعنی آنکه بنده خدا، خود را فراموش کند.

خبرگزاری فارس: چگونه ذکر خداوند را بگوییم/ مراتب «ذکر» از نظر مرحوم نخودکی

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، عرفان و معرفت، تنها سرچشمه‌ای است که از جوشش آن سرزمین جان‌ها سرزنده می‌شود و بذرهای محبت شکوفا و رابطه دوستی با خلق با خالق متعال محکم و با صفا.

اهمیت عارفان از آنجا بسیار نمودار و روشن است که هرکه به مقامی والا رسید از غیر دوست بی‌نیاز شد. به همین منظور، با استناد به کتاب «نشان از بی‌نشان‌ها» نوشته علی مقداد اصفهانی بر شرح احوال و شیوه سلوکی عارف سالک شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی نظر می‌افکنیم که در مجاورت حرم ثامن الحجج مدفون است.

این نوشتار به موضوع «ذکر و مراتب آن» می‌پردازد:

 

امام صادق(ع) می‌فرماید: هر چیزی را حدی معین است و پایانی، مگر ذکر را که در آن، پایانی و حدی مقرر نشده است. هر یک از واجبات الهی را چون به جای آورند، پایان یافته است: پایان و حد روزه و حج، انجام آن‌هاست لیکن ذکر است که خداوند متعال به مقدار کم آن، خشنود نمی‌شود و برای آن و اندازه‌ای مشخص نفرموده و در قرآن کریم آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلًا».

پدرم، مردی کثیرالذکر بود. هنگامی که با او به راهی می‌رفتم، می‌دیدمش که به ذکر خدا اشتغال داشت و در موقع غذا نیز از ذکر حق غافل نمی‌شد و حتی در آن زمان که با مردم گفت‌وگو می‌کرد، باز هم زبانش در حال ذکر بود. آنقدر کلمه مبارکه «لا‌اله‌الا‌الله» را تکرار می‌نمود که زبان به کام دهان مبارکش می‌چسبید. اهل بیت خود را گرد می‌آورد و دستور می‌داد که همگان تا طلوع آفتاب به ذکر خدا پردازیم.

پیامبر خدا(ص) می‌فرمود: آیا دوست دارید بگویم نیکوترین عملی که موجب رفعت درجه و مقام شما خواهد شد، چیست؟ عملی که پاکترین اعمال نزد رب‌العالمین و بهتر از زر و سیم است و از کشتن و کشته شدن در راه خدا اولی و ارجح است. گفتند: آری یا رسول‌الله. فرمود: ذکر کثیر و اینکه پیوسته به آن مشغول باشید. سپس امام فرمود: کسی از پیامبر خدا پرسید: چه کسی در این مسجد از همه بهتر است؟ فرمود: آن کس که ذکر خدا بیشتر کند. همچنین آن حضرت می‌فرمود: آن را که زبان ذاکر داده‌اند، خیر دنیا و آخرت به او عنایت شده است.

نیز در «کافی»، ابوبصیر از حضرت اباعبدالله، جعفربن محمد الصادق، علیهما السلام روایت کرده است: شیعتنا الذین اذا خلوا ذکروالله کثیرا. یعنی:‌شیعیان ما کسانی هستند که چون فراغتی دست دهد، فراوان به ذکر حق تعالی پردازند.

مرحوم فیض کاشانی در کتاب «خلاصه الاذکار» گوید: «باید دانست که ذکر پنهانی هفتاد برابر از آشکار آن، افضل و برتر است و از حضرت امام رضا(ع) نیز افضلیت در پنهانی تایید شده است؛ زیرا که اینگونه ذکر، به اخلاص نزدیکتر و از ریا دورتر است. خداوند متعال فرماید: «وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَهً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ»: ذکر پروردگار خویش را در دل، با زاری و بیم بدون آنکه چیزی بر زبان بگویی، در هر بام و شام، به جای آور و از زمره غافلان مباش.

رسول اکرم(ص) به ابوذر فرمود: ای اباذر، ذکر خامل خداوند بگزار. ابوذر پرسید: ذکر خامل چیست؟ آن حضرت فرمود:‌ مقصود از ذکر خامل،‌ذکر خفی و پنهان است.

آن دوست که اوست طالب و مطلب هم/ در گردش از اوست روز ما و شب هم

رمزی است که لا اله‌الا الله گفت/یعنی ذکرم نهفته گو از لب هم

روایت است که فرشته موکل بر انسان، ذکری را که بشنود، ثبت می‌کند، لیکن در مورد ثواب ذکر خفی که خداوند متعال در قرآن مجید به آن امر کرده است: «وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَهً…» کسی جز خداوند به آن آگاه نیست.

مراتب ذکر

مرحوم فیض، پس از عبارات فوق، گوید: (به طوریکه ارباب معرفت گفته‌اند، ذکر را چهار مرتبه است: نخست: آنکه ذکر، تنها بر زبان جریان یابد. دوم: آنکه علاوه بر زبان، قلب نیز ذاکر و متذکر باشد. بدیهی است که برای حضور قلب، مراقبت و مداومت لازم است، چه اگر قلب را به حال خود رها کنند، در وادی انکار سرگردان خواهد شد. سوم: آنکه ذکر خدا چنان در قلب متمکن شود و بر آن مستولی شود، که بازگیری توجه قلب از آن، دشوار است، همانطور که در نوع دوم، حضور قلب نسبت به ذکر، مشکل صورت می‌گرفت و بالاخره چهارم: آنکه بنده خدا یکسره در مذکور – جل شأنه و ذکره – مستغرق شود که دیگر نه به ذکر و نه به قلب خود توجه دارد. در چنین حال است که اگر توجه ذاکر به ذکر مصروف شود، همان ذکر، حجاب جان او می‌شود و این حال، همان است که در عرف عارفان، به فناء، تعبیر می‌شود و آن است تمام منظور و منظور تمام و کمال مطلوب از ذکر حضرت باری تعالی.

در چهار مرتبه ذکر، مرحله چهارمین لب‌ لباب است و سه مرتبه دیگر همه قشرند و فضیلتشان در آن است که راهی بسوی حصول مرتبه چهارم باشند. فلما اضاء الصبح ایقنت موقنا بانک مذکور و ذکر و ذاکر.

روایت شده است که مجاشع از رسول خدا(ص) پرسید: طریق ذکر خداوند کدام است؟‌ فرمود: «نسیان النفس» یعنی آنکه بنده خدا، خود را فراموش کند.

ابوسعید ابوالخیر رحمه‌الله علیه در پیروی از سخن پیامبر اکرم گوید: الذکر نسیان ما سواه؛ ذکر، فراموش کردن همه چیز جز پروردگار است.

در روایات آمده است که: سه چیز را نزد پروردگار، قدر بال پشه‌ای ارزش ندارد: نمازی که صرفاً بر حسب اقتضای عادت خوانده شود، ذکری که در حال غفلت گویند و صلواتی که بر پیامبر اکرم(ص) فرستد بدون آنکه حرمت آستان آن حضرتو احترام شریعتش را نگاه دارند.

 

۲ دیدگاه نوشته شده است! می توانید دیدگاه خود را بنویسید

  1. سلحشوران آریا(2) گفت:

    خیلی کار دنیا وخود دنیا مارو مشغول کرده اینجور نیست؟

    حالا بببینیم آیه چی میفرماید:

    وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ

    تفاسیر:

    »تفسیر المیزان

    خلاصه (و ماالحیوه الدنیا الا لعب و لهو و للدار الاخره خیر للذین یتقون افلاتعقلون ):(زندگی دنیوی چیزی جز بازیچه و سرگرمی نیست و هر آینه خانه آخرت برای کسانی است که تقوی پیشه می کنند نیکوتر است ، آیا باز هم تعقل نمی کنید؟)، زندگی دنیوی عبارتست از یک سلسله عقاید اعتباری و غرضهای موهوم و دنیا از آنجا که آدمی را از مهمات حیات اخرویش که حیات حقیقی وابدی است ، باز می دارد، نوعی لهو و لعب است ، (چون لعب عبارتست ازسرگرمی به موهومات و لهو هم چیزی است که انسان را از امور مهم بازمی دارد)، اما چرا آخرت تنها برای متقین خیر است ؟ چون دار آخرت حیاتی است ، حقیقی و ثابت و چنین حیاتی جز برای اهل تقوی (ملازمان بر اوامر وترک نواهی الهی ) حاصل نمی شود و لذا آخرت برای متقین خیر است .

    تفسیر نور
    اگر دنیا مزرعه‏ى آخرت قرار نگیرد، بازیچه مى‏شود و مردم مانند کودکانى که سرگرم به اسباب بازى‏هایى چون مال و مقام و مانند آن شده‏اند. مثل صحنه‏ى نمایش که یکى لباس شاه مى‏پوشد، دیگرى نقش نوکر را بازى مى‏کند و سوّمى وزیر مى‏شود، ولى ساعتى بعد که همه‏ى لباسها و نقش‏ها کنار مى‏رود، مى‏فهمند که همه‏ى عناوین، خیالى بیش نبود. خیر بودن آخرت به خاطر آن است که هم لذّت‏هایش آمیخته به رنج نیست و هم زودگذر و موهوم و خیالى نیست. با توجّه به آیات دیگر قرآن، نباید این آیه را دعوت به رهبانیّت و ترک دنیا دانست. کلمه‏ى «لعب» به کارى گفته مى‏شود که قصد صحیحى در آن نباشد و کلمه‏ى «لهو» به کارى گفته مى‏شود که انسان را از کارهاى مهم و اصلى باز دارد. شباهت دنیا به لهو و لعب از جهاتى است: الف: دنیا مثل بازى، مدّتش کوتاه است. ب: دنیا مثل بازى، تفریح و خستگى دارد و آمیخته‏اى از تلخى و شیرینى است. ج: غافلان بى‏هدف، بازى را شغل خود قرار مى‏دهند. د: دنیاگرایى مثل بازى، انسان را از اهداف مهم باز مى‏دارد. ۱- دنیا محورى، فکرى کودکانه و پوچ است. (لهو ولعب معمولاً کار کودکان است و سرگرم شدن به دنیا انسان را از آخرت باز مى‏دارد) «لهو ولعب» ۲- راه نجات از حسرت آخرت، فکر و تعقّل است. «یا حسرتنا… أفلا تعقلون» ۳- خردمند، فریب دنیا را نمى‏خورد. «و للدّار الاخره خیر… أفلا تعقلون» ۴- بکار نگرفتن اندیشه، زمینه توجّه به دنیا وغفلت از آخرت است. «أفلاتعقلون» ۵ – غفلت از آخرت، سبب توبیخ است. «أفلا تعقلون» ۶- تعقّل و تقوا، ملازم یکدیگرند. «یتّقون أفلاتعقلون»

  2. reza fazli گفت:

    ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺯﯾﺒﺎی ﺩﮐﺘﺮ ﭼﻤﺮﺍﻥ :

    ﺧﺪﺍﯾﺎ …

    ﺍﺯ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ …

    ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺎﯾﺘﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ …

    ﻣﻦ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ …

    ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪﯼ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ

    ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﺖ …

    ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ …

    ﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻨﺎﺭﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ …

    ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ …

    ﻣﻌﻨﺎﯾﺶ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩﯼ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ …

    ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ …

    ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ …

    ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ؛ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﺏ ﻣﻦ

دیدگاه خود را به ما بگویید.