آفریدند تو را نام نهادند حسین تا جگرسوزترین قصه دنیا باشی

آفریدند تو را نام نهادند حسین  

                          تا جگرسوزترین قصه دنیا باشی                           

 

download (4)

دارم به ذلت می اندیشم، کمی هم مطالعه. این حلقوم شریفی که هیهات

منا الذله را فریاد زد منظورش چه بوده؟ اهل ذلت، مرام و مسلک شان

و این که بخواهم همان شعار اهل عزت را فریاد کنم می توانم یا نه ؟

به لقلقه زبان، شدنی است به رفتار چگونه است؟ آن هم شدنی است یا نه.

کلی با خودم درگیر همین کلام شریفم . رویم هم نمی شود که واضح

آن چه را می اندیشم بنویسم . نوشتن ذلتهایی که با آن داریم زندگی

می‌کنیم و به آن تن دادیم را حتی اگربخواهیم بازگو کنیم و لسانی هم

هیهات اش کنیم سخت است…. گفتن این شعار، آزادگی می خواهد از

جنس سالار شهیدان.

من که هر شب در برزخ انتخاب دین و دنیایم ،

شاید به برکت ایام شریف آزادگی- ماه محرم – جسارت نوشتن و

بازگو کردنش را یافتم ،فکر کنم این زمان ، زمان مناسبی است، همه

درگیر یگانه آزاده جهان اند و راحت تر با موضوع کنار می آییم.

شاید هم نشد . هر کلامی دهان خودش را می خواهد .

وقتی خیلی با ذلت زندگی کنی و بشود متن پذیرفته شده وجودت، آنگاه

می گویند طرف ذلیل شده.

ذلیلی، فرهنگ زندگی مردم اهل ذلت است که شامه استشمام عزتشان

را از دست داده اند.

ذلیل ها اگر زیاد شوند برای خودشان می شوند شهری،در جنگ ها

می شوند چند لشگر، برای خود سردار و سرلشگرش هم دارند .

سرداران ذلت….

و چه می کشم از این عادات مرسوم زندگی ، که دوست هم ندارم

تعویض اش کنم و هر که را هم چنین گوید حوصله پذیرش اش را

ندارم که هیچ، به تقابل و تقاتلش هم می پردازم. ترور جان نشد

شخصیتش که می شود . به گونه ای خود جوش و نامحسوس، ازمدار

جامعه ام اخراجش می کنم…

اگر راحت بخواهم بگویم این که حوصله زندگی با اهل عزت را از

دست داده ام. نمی دانم شما چطورید. برای هم ، دعا که می توانیم بکنیم

کاش روزی برسد که بتوانم برای یکروز هم که شده هیهات مناالذله

را زندگی کنم…

التماس دعا

 

نوشته ازاقای علی اکبرقلیچ خانی

یک دیدگاه نوشته شده است! می توانید دیدگاه خود را بنویسید

  1. سلحشوران آریا(2) گفت:

    نمیداتم چه سری ست که وقتی یک متر پارچه ارزان قیمت میخری

    از بهای آن هم بی ارزش تر است
    ولی تا با نام تو ( حسیـــــــــــــــــــــن ) منقش میشود مقدس میشود

    حتی شفا میدهد … تبرک گرفتن از آن آغاز میشود .

    انکس که مخالف می و زنجیری

    نزدیک به من نشو جنون میگیری

    در قید جنونیم که این ماتم عشق است

    این نغمه زیبای حسین مرهم عشق است
    این رنگ عزا رنگ شرف رنگ خدائیست

    پیراهن مشکی عزا پرچم عشق است

    مـا شـیـفـتـه بـر گـفـتـن احـوال حسینیم

    مـهـمـان بـه سـر سـفـره هر سال حسینیم
    از چـشـم سـخـابـخـش حسین دور نگردیم
    مــا کـاسـه بــلـیـــس حـــرم آل حسینیم
    شور ومستی را به ما مولا عنایت می کند

    عشق او درقلب ودر خونم سرایـت می کند
    من سگ کوی حسینم گاهی ازروی کرم
    اسـتخوانی هم دهــد مــا را کـفایـت می کند
    ولله کـه جـاروکـش خـرگاه حسینم
    عـمـریـسـت کـه من شـیفتـه راه حسینم
    ای اهل جنون حرف دلم فاش بگویم

    من یک سگ زنجیری به درگاه حسینم

    نام اربابم دلم را لایه روبی می کند

    با نگاهش قلب من اغفر ذنوبی می کند
    در شروع اول ماه محرم هم خـدا

    نـام مولا را به قلبم خال کوبی می کند

    باز هم هنگام شور ودلنوازی آمده

    افتخار شیعیان یا سرفرازی آمده

    باز هم ماه عزا شد گوییا ای عاشقان

    باز هم هنگامۀ دیوانه بازی آمده
    عرق کهنه ی شیراز مرا مست نکرد

    چایی روضه ی ارباب زمین گیرم کرد…

    سلام من به محرم به کاروان بهاری که در مسیر خزان است

    ظهور منتقم آل الله صلوات

    یاعلی

دیدگاه خود را به ما بگویید.