روزگاری سر انسان به تنش می ارزید
آنچه می گفت به واقع، سخنش می ارزید
در عمل خدشه و خط خوردگی وخدعه نداشت
بی چک و سفته سخن در دهنش می ارزید
مرده اش بر سر دوش همه راحت می رفت
چون که در قبر و قیامت کفنش می ارزید
دوستی ها همه بر اصل صمیمیت بود
با چنان صلح وصفا،قهر و تنش می ارزید
کافر و گبر و مسلمان و یهود و ترسا هر که در هر رده ای در وطنش می ارزید
شعر موزون “بشیری” اگر انصاف بود یک زمانی به شنیده شدنش می ارزید.
با سلام و عرض ادب
قطعا تمامی همشهریان عزیز از خواندن چنین مطالب زیبا و خاطره انگیزی (نوشته آقای غلامرضا قلیچ خانی) که با قلمی شیوا و روان نگاشته شده است محظوظ و مسرور گشته اند.
همه جوشقانیان به وجود چنین عزیزانی افتخار خواهند کرد.
ضمن آرزوی موفقیت برای جناب آقای قلیچ خانی وهمین طور همشهری خوش ذوق،جناب آقای فضلی،
منتظر مطالب زیبای این عزیزان در آینده هستیم.
احمد جوانمرد
رئیس اداره فرهنگ وارشاداسلامی زرندیه
احساس زیبایتان را میستایم و بر اینهمه ذوق و قریه غبطه میخورم
سرافراز باشید و سربلند
انشالله
سلام به استاد و همسنگر محترم جناب اقای جوانمرد وصف شما را در گوشه و کنار شهر شنیده ایم و افتخار نموده ایم و این را بدانید گرد خاک کفش شما سورمه چشم ماست
و درضمن قلم زدنتان هم بسیار عالیست موفق و موید باشید
نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قدیما برف بیشتر میومد
نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشترخوش میگذشت
نمیدونم سلامتی بیشتر بود یا ما مریض نبودیم
نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود
نمیدونم همه چی داشتیم یا چشم و هم چشمی نداشتیم
اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم
نمیدونم چی داشتیم..چی نداشتیم
یه عده ای آمدند محضر پیامبر عرض کردند:
خیلی معصیت کردیم..چیکار کنیم؟
حضرت فرمود: توبه کنید
اگر ما توبه کنیم..با این همه معصیت ..با این همه گناه به درگاش راهمون میده؟
این خدایی که تو برامون تعریف کردی ما شرممون میاد که
با این همه گناه در محضرش بگیم ما رو ببخش…آیا ما رو راه میده؟
که ناگهان از آسمان ندا آمد… به بندگانم بگو:
سلام و علیکم
من انسان های زیادی را بدون لباس
و لباس های زیادی را بدون انسان دیده ام
در مکر او و فکراین در شکر او در ذکر این
از حاجیان تا ناجیان شیطان به شیطان دیده ام